دانشجویان مهندسی معدن دانشگاه صنعتی شاهرود
پاتوق بلاگ
 
 

.

حرف هایم...

دلخوری هایم...

دلتنگــــی هایم...

و تمام اشک های مـن...

بمانـد بـرای بعد

تنها به من بگو

با او چگونه میگذرد

..........................................که با مـن نمی گذشت؟؟!
.
.
 


نظرات (14)
ارسال شده در تاریخ : 7 آذر 1391برچسب:, :: 14:56 :: توسط :

اگه گفتی چی نوشته؟


نظرات (4)
ارسال شده در تاریخ : شنبه 4 آذر 1391برچسب:, :: 17:58 :: توسط : mostafa nasimirad


 
ﭘﺮﻭﻧﺪﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﺑﻐﻠﺶ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭاز مدرسه ﺑﯿﺮﻭﻧﺶ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﻧﺎﻇﻢ ﺑﺎ ﺭﻧﮓ ﻗﺮﻣﺰ ﻭ ﭼﻬره ﺑﺮﺍﻓﺮﻭﺧﺘﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﮐﺸﯿﺪ :ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ، ﺗﻮ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽ ﺷﯽ ، ﻫﯿﭽﯽ. . .ﻣﺠﺘﺒﯽ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﮑﻼﺳﯽ ﻫﺎﯾﺶ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ،ﺁﺏ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻗﻮﺭﺕ ﺩﺍﺩ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ. ﺑﺮﮔﻪ ﻣﺠﺘﺒﯽ ، ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﻣﻌﻠﻢ ﻫﺎ ﻣﯽ ﮔﺸﺖ ﺍﺷﮏ ﻭ ﺧﻨﺪﻩ معلم ها ﺩﺭ ﻫﻢ ﺁﻣﯿﺨﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺭﯾﺎﺿﯽ ﺛﻠﺚ ﺍﻭﻝ :
 
ﺳﺌﻮﺍﻝ : ﯾﮏ ﻣﺜﺎﻝ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺗﻬﯽ ﻧﺎﻡ ﺑﺒﺮﯾﺪ ﺟﻮﺍﺏ :ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﻣﺎ.
 
ﺳﺌﻮﺍﻝ : ﻋﻀﻮ ﺧﻨﺜﯽ ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ ؟ﺟﻮﺍﺏ : ﺣﺎﺝ ﻣﺤﻤﻮﺩ ﺁﻗﺎ ، ﺷﻮﻫﺮ ﺧﺎﻟﻪ ﺭﯾﺤﺎﻧﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﺒﻮﺩﺵ ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﯿﺞ ﺗﺎﺛﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﮔﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ.
 
ﺳﺌﻮﺍﻝ : ﺧﺎﺻﯿﺖ ﺗﻌﺪﯼ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎ ﭼﯿﺴﺖ ؟ ﺟﻮﺍﺏ : ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﭘﯿﻨﻪ ﺩﺳﺖ ﭘﺪﺭﻡ،ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻻﻋﻼﺝ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ﻣﺎﺳﺖ.ﻣﻌﻠﻢ ﺭﯾﺎﺿﯽ ﺍﺷﮑﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮔﻮﺷﻪ ﺑﺮﮔﻪ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ:
 
ﺳﺌﻮﺍﻝ : ﻧﺎﻣﺴﺎﻭﯼ ﺭﺍ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﯿﺪ؟ﺟﻮﺍﺏ : ﻧﺎﻣﺴﺎﻭﯼ ﯾﻌﻨﯽ ، ﯾﻌﻨﯽ ، ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﻬﺘﺮﺍﻥ.آقا ﺍﺻﻼ ﻧﺎﻣﺴﺎﻭﯼ ﮐﻪ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻭ ﺗﻤﺠﯿﺪ ﻧﺪﺍﺭﺩ... ﺍﻟﻬﯽ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﺪ.
 
ﺳﺌﻮﺍﻝ : ﺧﺎﺻﯿﺖ ﺑﺨﺶ ﭘﺬﯾﺮﯼ ﭼﯿﺴﺖ ؟ﺟﻮﺍﺏ : ﻫﻤﺎﻥ ﺧﺎﺻﯿﺖ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﺁﻗﺎ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺩﺭ ﺑﺨﺶ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﭘﺬﯾﺮﺵ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﻭ ﮔﺮﻧﻪ ﻣﺜﻞ ﺧﺎﻟﻪ ﺳﺎﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﺏ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ ﺭﺍﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﻓﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ.
 
ﺳﺌﻮﺍﻝ : ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺗﺮﯾﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﯿﻦ ﺩﻭ ﻧﻘﻄﻪ ﭼﻪ ﺧﻄﯽ ﺍﺳﺖ ؟ ﺟﻮﺍﺏ : ﺧﻂ ﻓﻘﺮ ، ﮐﻪ ﺗﻮﻟﺪ ﻟﯿﻼ ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺭﺍ ، ﺳﺮﯾﻌﺎ ﺑﻪ ﻣﺮﮔﺶ ﻣﺘﺼﻞ ﮐﺮﺩ. ﺑﺮﮔﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﮐﻤﯽ ﺧﯿﺲ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻏﯿﺮ ﺧﻮﺍﻧﺎ ،ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺛﺮ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﺑﻮﺩ.ﻣﻌﻠﻢ ﺭﯾﺎﺿﯽ ، ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻧﺪﺍﺩ ﺑﺮﮔﻪ ﺭﺍ ﺗﺎ ﮐﺮﺩ ، ﺑﻮﺳﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﯿﺒﺶ ﮔﺬﺍﺷﺖ.
 
 
 
ﻣﺠﺘﺒﯽ ﺩﻡ ﺩﺭ ﺣﯿﺎﻁ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ،ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﻟﺮﺯﺍﻧﺶ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ ﺁﻗﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ!ﮔﻔﺘﯿﺪ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽ ﺷﯿﻢ ؟ ﻫﯿﭽﯽ ؟ ﺑﻌﺪ ﻋﻘﺐ ﻋﻘﺐ ﺭﻓﺖ ، ﺩﺭ ﺣﯿﺎﻁ ﺭﺍ ﺑﻮﺳﯿﺪ ﻭهمانطور که ناظم از او خواسته بود،ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﮔﻢ ﺷﺪ.

 


نظرات (2)
ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:, :: 10:34 :: توسط : mostafa nasimirad

دلم نه عشق میخواهد...

نه دروغهای قشنگ...

نه ادعاهای بزرگ...

نه بزرگهای پر ادعا...

دلم یک فنجان چای داغ میخواهد...

و یک دوست که بشود با او حرف زد و بعد پشیمان نشد...


نظرات (17)
ارسال شده در تاریخ : 1 آذر 1391برچسب:, :: 14:56 :: توسط :


نظرات (1)
ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:, :: 12:14 :: توسط : aliomid

زمان های قدیم٬ وقتی هنوز راه بشر به زمین باز نشده بود. فضیلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند.

ذکاوت گفت بیایید بازی کنیم. مثل قایم باشک!

دیوانگی فریاد زد: آره قبوله من چشم می زارم!

چون کسی نمی خواست دنبال دیوانگی بگردد٬‌ همه قبول کردند.

دیوانگی چشم هایش را بست و شروع به شمردن کرد: یک٬ … دو٬ … سه٬ … !

همه به دنبال جایی بودند که قایم بشوند.

نظافت خودش را به شاخ ماه آویزان کرد.

خیانت خودش را داخل انبوهی از زباله ها مخفی کرد.

اصالت به میان ابر ها رفت.

هوس به مرکز زمین راه افتاد.

دروغ که می گفت به اعماق کویر خواهد رفت٬ به اعماق دریا رفت.

طعم داخل یک سیب سرخ قرار گرفت.

حسادت هم رفت داخل یک چاه عمیق.

آرام آرام همه قایم شده بودند و

دیوانگی همچنان می شمرد: هفتادو سه٬ هفتادو چهار٬ …

اما عشق هنوز معطل بود و نمی دانست به کجا برود.

تعجبی هم ندارد. قایم کردن عشق خیلی سخت است.

دیوانگی داشت به عدد ۱۰۰ نزدیک می شد٬ که عشق رفت وسط یک دسته گل رز آرام نشت.

دیوانگی فریاد زد: دارم میام. دارم میام …

همان اول کار تنبلی را دید. تنبلی اصلا تلاش نکرده بود تا قایم شود.

بعد هم نظافت را یافت. خلاصه نوبت به دیگران رسید. اما از عشق خبری نبود.

دیوانگی دیگر خسته شده بود که حسادت حسودیش گرفت و آرام در گوش او گفت: عشق در آن سوی گل رز مخفی شده است.

دیوانگی با هیجان زیادی یک شاخه گل از درخت کند و آن را با تمام قدرت داخل گل های رز فرو برد.

صدای ناله ای بلند شد.

عشق از داخل شاخه ها بیرون آمد٬ دست هایش را جلوی صورتش گرفته بود و از بین انگشتانش خون می ریخت.

شاخهء درخت٬ چشمان عشق را کور کرده بود.

دیوانگی که خیلی ترسیده بود با شرمندگی گفت

حالا من چی کار کنم؟ چگونه می توانم جبران کنم؟

عشق جواب داد: مهم نیست دوست من٬ تو دیگه نمیتونی کاری بکنی٬ فقط ازت خواهش می کنم از این به بعد یار من باش.

همه جا همراهم باش تا راه را گم نکنم.

و از همان روز تا همیشه عشق و دیوانگی همراه یکدیگر به احساس تمام آدم های عاشق سرک می کشند …


نظرات (11)
ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, :: 23:12 :: توسط : mostafa nasimirad

یک پسر خوب امضاء گواهی نامه اش خشک نشده به رانندگی خانمها گیر نمیدهد

یک پسر خوب کمتر با این جمله مواجه میشود"مشتری گرامی دسترسی شما به این سایت مقدور نمی باشد"

یک پسر خوب بعد از تک زنگ سراغ تلفن نمیره

یک پسر خوب پشت چراغ قرمز با دیدن یه خانم ردیف چشماش مثه چراغهای فولکس نمیزنه بیرون

یک پسر خوب روزی چند بار به سازندگان یاهو مسنجر لعنت میفرسته

یک پسر خوب سر کلاس تا شعاع 3 متریِ هیچ خانمی نمیشینه

یک پسر خوب وقت برگشتن به خونه ماشینش بوی ادکلن زنونه نمیده

یک پسر خوب هیچ وقت پای تلفن از این کلمات استفاده نمیکنه:"ساعت چند" "کی میای" "کجا" "دیر نکنی

یک پسر خوب وقتی میاد خونه قرمزی رژ در هیچ نقطه از صورتش مشاهده نمیشه

یک پسر خوب زمانی که کسی میخواهد از عرض خیابان عبور کند تعداد دنده را از 1 به 4 ارتقاء نداده و قصد جان عابر را نمیکند
 

یک پسر خوب امضاء گواهی نامه اش خشک نشده به رانندگی خانمها گیر نمیدهد

یک پسر خوب کمتر با این جمله مواجه میشود"مشتری گرامی دسترسی شما به این سایت مقدور نمی باشد"

یک پسر خوب بعد از تک زنگ سراغ تلفن نمیره

یک پسر خوب پشت چراغ قرمز با دیدن یه خانم ردیف چشماش مثه چراغهای فولکس نمیزنه بیرون

یک پسر خوب روزی چند بار به سازندگان یاهو مسنجر لعنت میفرسته

یک پسر خوب سر کلاس تا شعاع 3 متریِ هیچ خانمی نمیشینه

یک پسر خوب وقت برگشتن به خونه ماشینش بوی ادکلن زنونه نمیده

یک پسر خوب هیچ وقت پای تلفن از این کلمات استفاده نمیکنه:"ساعت چند" "کی میای" "کجا" "دیر نکنی

یک پسر خوب وقتی میاد خونه قرمزی رژ در هیچ نقطه از صورتش مشاهده نمیشه

یک پسر خوب زمانی که کسی میخواهد از عرض خیابان عبور کند تعداد دنده را از 1 به 4 ارتقاء نداده و قصد جان عابر را نمیکند

یک پسر خوب زمانی که یک دختر خانم راننده میبیند ذوق زده نشده و در صدد عقده ای بازی بر نمی آید

یک پسر خوب که ژیان سوار میشود روی بنز همسایه با سوئیچ ماشین نقاشی نمیکشد

یک پسر خوب زمانی که تصادف میکند همانند قبائل زامبی وحشی بازی در نمی آورد

یک پسر خوب هر روز بعد از کلاس درس به نمایندگی از راهداری و شهرداری خیابانهای شهر را متر نمیکند 

یک پسر خوب به محض دیدن یک دختر خانم متین با شلوار برمودا و مانتو تنگ کوتاه و شال باز دهانش به سان آبشار و چشمانش همانند چشمان وزغ نمیشود

یک پسر خوب دکمه های پیراهنش را از یک متر زیر ناف تا زیر چانه کاملا بسته و با سنجاق قفلی محکم میکند

یک پسر خوب به محض دیدن دختر همسایه رنگش لبوی شده و چشمش را به آسفالت میدزود

یک پسر خوب روزی 10بارهوس بردن نذری به دم در خانه همسایه که تصادفا دختر دم بخت دارند را نمیکند

یک پسر خوب بیشتر از 5 دقیقه در دستشوئی نمیماند . ( نکته کنکوری)
یک پسر خوب 5ساعت در حمام آهنگ جواد یساری نخوانده وبرای همسایگان آلودگی صوتی ایجاد نمیکند

یک پسر خوب اگر درد عشق گرفت در کوی و برزن عرعر عشق نکرده و آبروی خانوادگی خود را نمیبرد

یک پسر خوب با دوستانی که مشکوک به چت و لا ابالی گری هستند معاشرت نمیکند

یک پسر خوب به جای اینکه پول خود را در باشگاه بیلیارد و گیم نت و غیره دور بریزد بهتر است حساب آتیه جوانان باز کند و به فکر 100 سالگی خود باشد

یک پسر خوب همواره به اسم خود افتخار میکند و به هر کس که میرسد نمیگوید که بجای اصغر به او رامتین و آرش و ... بگویند

یک پسر خوب در اثر دیدن افراد غرب زده جو گیر نشده و لحاف کرسی قرمز خال خال یشمی را به پیراهن تبدیل نکرده و سر زانو خود را جر نمیدهد

یک پسر خوب تقاضای وسایل نا مربوطی از قبیل موبایل را از خانواده ندارد

یک پسر خوب در صورتی که با نامزد خود بیرون رفت و کسی به خانم متلک گفت فورا با پلیس 110 تماس حاصل می کند

یک پسر خوب برای احیای حقوق خود از زور بازو استفاده نکرده و کلمات رکیک مانند خر و الاغ به کار نمیبرد

یک پسر خوب از معاشرت با دوستان بسیار خودمانی که عادت به بیان شوخی های نا مربوط از قبیل حراج لفظی عمه و همچین خواهر مادر هستند امتناع میکند

یک پسر خوب برای بیرون رفتن از خانه 1 ساعت جلوی آئینه نایستاده و بزک نمیکند

یک پسر خوب تنها جوکهایی را بیان میکند که مورد تائید وزارت 1) ارشاد اسلامی 2) وزارت بهداشت 3) وزارت مبارزه با تبعیضات استانی و ... باشد

یک پسر خوب در جشنهای فامیلی جو گیر نشده و نمیرقصد تا ابروی کل خاندان رابر باد دهد

یک پسر خوب در مهمانی های خانوادگی نوشدنی های غیر مجاز از قبیل ماءالشعیر را تنها با رضایت نامه رسمی و کتبی پدر محترم استعمال میکند

یک پسر خوب هر زمان که عشقش کشید با زیر شلواری کردی چین پیلیسه دار و یا شرت مامان دوز و رکابی همانند قورباغه به وسط کوچه نمیپرد

یک پسر خوب تنها برای رضای خدا و کاهش بار سنگین ترافیک و حمل و نقل درون شهری و برون شهری هر کجا که دختر خانم یا خانمی را در رده سنی 15 تا 25 سال دید سوار کرده و به مقصد می رساند

یک پسر خوب تا به حال مشاهده نشده . . .




 


نظرات (0)
ارسال شده در تاریخ : 29 آبان 1391برچسب:, :: 14:47 :: توسط :

حسین‏ .: ع :. زنده جاویدى است كه هر سال ، دوباره شهید میــ‏ شود
و همگان را به یارى جبهه حق زمان خود ، دعوت میـــ كند ..
به جز اینکه امام حسین در عاشورا شهید شده است
عاشورا نیز در تاریخ شهید شده است ..
و پیام اصلی عاشورا ٬ عدالت نیز فراموش شده است ..

و كلاس فشرده تاریخی /
كربلای تو /
مصاف نیست /
منظومه بزرگ هستی است /
طواف است ..

آنان ک� رفته اند کاری حسینی کرده اند
و آنان که مانده اند باید کاری زینبی کنند
و گرنه یزیدی اند ..

حلول ماه محرم ،
ماه پژمرده شدن گلستان فاطمه تسلیت باد ..
التماس دعا .. ..

 

 

نظرات (2)
ارسال شده در تاریخ : 28 آبان 1391برچسب:, :: 11:23 :: توسط :


بایـد کرکـِره ها را بـکـشـمــ

مـوهــایــم را ببــافــمـ

یـکـــ لبـاسِ شـُـل و وارفـتــه بـپـوشـمـ

چـراغ هـا را خـامــوش کـنـمـ

کفـش هـایـمـ را دور بـیـانـدازمـ

در را روی خـودم قـفـل کـنـمـ

و کـلـیـدش را گـمـ کـنــمـ

همـان جـا پشتــِـ تـنـهــایـی سـنـگــر بـگـیــرمــ

بـه همـه بـگـویــمــ :
دنیــایــمــ تـعـطـیـــل شــد
بــعـــد از او ..

˙·٠•●♥✽ بـــے فــَـرב ا .. ✽♥●•٠·˙

 
 

نظرات (3)
ارسال شده در تاریخ : 28 آبان 1391برچسب:, :: 11:20 :: توسط :

اين جا نه لندن نه نيويورك !
اين جا كليساي وانك در اصفهان زير بارون :)


نظرات (9)
ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 10:19 :: توسط : mostafa nasimirad
درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دانشجویان مهندسی معدن دانشگاه صنعتی شاهرود و آدرس shahroodut-mine.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 49
بازدید کل : 4726
تعداد مطالب : 143
تعداد نظرات : 207
تعداد آنلاین : 1

data/time-data.js">
مشاهده جدول کامل ليگ برتر ايران
داستان روزانه